نقش مدرسه در بازتولید نظام سیاسی ایران

دکتر صمد کلانتری/شعیب بهمن

بهار1390

چکیده مطلب:

مدارس از نقش مهم و تاثیر گذاری در فرایند جامعه پذیری سیاسی و انتقال ارزش های مورد حمایت نظام سیاسی به نسل های آینده برخوردار می باشند. این کارکرد صحیح مدرسه میتواند به بازتولید نظام سیاسی و درونی کردن ارزشها، هنجارها،اصول و اهداف آن منجر شود. همچنین مدارس، نقش مهمی در نحوه مشارکت مردم، افزایش مشروعیت نظام سیاسی و حفظ شاکله های هویت فردی و جمعی افراد حاضر در یک جامعه ایفا می کنند و «سرمایه های اجتماعی» را به منظور پشتیبانی ازنظام سیاسی هدایت میکنند. از این رو در مقاله حاضر به نقش مدرسه در بازتولید نظام سیاسی ایران پرداخته خواهد شد.

به ادامه مطلب مراجعه کنید.....

 

مقدمه:


سطح آگاهی و جهت گیری افراد نسبت به محیط پیرامون، معمولا در دوران نوجوانی و جوانی در دو نهاد «خانواده» و «مدرسه» تکوین می یابد. علاوه بر این، دو نهاد خانواده و مدرسه از نقش بی بدیلی در جریان جامعه پذیری سیاسی و جهتگیری افراد نسبت به نظام سیاسی نیز برخوردار میباشند. بر این اساس نهاد خانواده به عنوان نخستین دستگاهی که مراحل اجتماعی شدن را در انسان به وجود میآورد و نهاد مدرسه به مثابه نخسین محیطی که فرد، خود را در اجتماع می یابد، نقش موثری در جهتگیری های سیاسی و اجتماعی شهروندان ایفا می کنند. در این بین نقش مدارس به حدی بارز است که نظام های سیاسی برای بازتولید خود به ترویج دانش مرتبط با قدرت میپردازند.
از این رو اگر در «جامعه ساده» کارکردهای آموزش و پرورش عمدتاً از طریق خانواده با مشارکت فرد در فعالیتهای گوناگون گروه اجتماعی صورت میگرفت و نهاد جداگانهای برای آموزش وجود نداشت، در «جامعه پیچیده»، با گسترش شهرنشینی، توسعه صنعتی و دگرگونی های مختلف، اقتدار و نفوذ خانواده ها برای ایفای وظایف پیچیده ی آموزش و پرورش از بین رفت و وجود نهاد خاصی به نام نظام آموزش رسمی یا مدرسه ضرورت یافت. علاوه بر این، کارکرد نظام آموزشی نیز در گذر زمان و با گسترش ارتباطات و رسانه ها تغیر پیدا کرد. به نحوی که اگر در دوران سنتی، وظیفه ی آموزش و پرورش، انتقال گذشته به آینده و هدف آن تربیت نوجوانان و جوانان برای حفظ میراث گذشتگان بود، در عصر حاضر آموزش و پرورش میخواهد که قدرت انطباق انسان با تغییرات مداوم محیط را تقویت کند و جامعه را برای تغییرات آینده آماده سازد.
به همین سبب با توجه به ربط وثیقی که میان دانش و قدرت وجود دارد، مدارس از نقش مهم و تاثیرگذاری در فرآیند جامعهپذیری سیاسی و انتقال ارزشهای مورد حمایت نظام سیاسی به نسل های آینده برخوردار میباشند. به گونه ای که کارکرد صحیح آنها میتواند به بازتولید نظام سیاسی و درونی کردن ارزش ها، هنجارها، اصول و اهداف آن منجر شود. در این چارچوب چنانچه مدرسه به عنوان مهم ترین نهاد نظام آموزشی، توان بازتولید نظام سیاسی و ارزش ها و هنجارهای متناسب با آن را از دست بدهد، حکومت را با بحران های «مشروعیت»،
«مشارکت» و «هویت» مواجه خواهد کرد. بیشک جامعه ایران و نظام جمهوری اسلامی نیز از چنین امری مستثنی نیستند، از این رو بحث حاضر در صدد پاسخ گویی به این سوال اساسی است که مدرسه از چه جایگاهی در بازتولید نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران برخورداراست؟ بر این اساس فرضیه بحث حاضر چنین تبیین شده است: به رغم آنکه مدرسه از طریق تاثیری که در فرآیند جامعه پذیری و انتقال ارزشها، اصول و اهداف حاکم بر نظام سیاسی بر مردم دارد و نقش بی بدیلی در بازتولید نظام سیاسی ایفا می نماید، با این حال در بازتولید نظام جمهوری اسلامی ایران از جایگاه چندان مناسبی برخوردار نیست و نتوانسته کارکرد اصلی خود یعنی بازتولید نظام سیاسی را انجام دهد.
بر این مبنا بحث حاضر، در وهله نخست به بررسی نقش مدرسه در روند جامعه پذیری مردم می پردازد و از این طریق، فرآیند بازتولید نظام سیاسی در مدرسه مرور خواهد شد. در ادامه نیز به ارزیابی نظام آموزشی ایران و نقش آن در بازتولید نظام جمهوری اسلامی پرداخته خواهد شد. همچنین بحث آسیب شناسی مدرسه و بازتولید نظام سیاسی در ایران نیز مد نظر قرار خواهد گرفت.

 

مدرسه، جامعه پذیری و باز تولید نظام سیاسی


تربیت افراد سازگار با ارزشها و اهداف نظام سیاسی، امری رایج میباشد. از این رو تمام نظام های سیاسی برای بقاء و پایداری خود نیازمند ترویج دانشی هستند که آنها را بازتولید کند و هر نظامی که از عهده این امر بر نیاید، در نهایت با مشکلات خاصی مواجه میگردد. بر این اساس مدارس باید دانشی را بیاموزند که در بازتولید نظام سیاسی کارآیی لازم را داشته باشد و بتواند پاسخگوی نیازهای اخلاقی، روانی، معنوی، اقتصادی و سیاسی جامعه باشد. به عنوان نمونه در کشورهای غربی که نظام های سیاسی بر پایه اصول «لیبرالیستی» استوار است، بالطبع امر آموزش نیز در خدمت پیشبرد اهداف و ترویج گفتمان سرمایه داری قرار گرفته است. از این رو زندگی و کردارهای سیاسی در هر جامعه ای در چارچوب گفتمان سیاسی مسلط تعیین میشود. هر گفتمانی شکل خاصی از کردارهای سیاسی را ممکن میسازد و برخی از امکانات زندگی سیاسی را محقق و برخی دیگر را حذف مینماید. بنابراین ساختار سیاسی، حوزهای است که در پرتو گفتمان شکل میگیرد و سپس خود با تغییر گفتمان ها، ساختارها را دگرگون میسازد ( بشیریه، .63 :1384 )به همین سبب در یک ساختار پویا و دارای اهداف مشخص، همواره میان دو مقوله «داده ها» و«ستاده ها» تناسب برقرار است و این امر یکی از معیارهای اصلی تعادل و پویایی نظام ها محسوب میشود. رابطه نظام سیاسی و نظام آموزشی نیز به همین شکل است و هر چه از طریق نظام آموزشی به عنوان «داده» وارد نظام سیاسی شود، در نهایت به مثابه «برونداد» به جامعه و سپس نظام آموزشی، «بازخورد» می شود. در واقع آنچه به عنوان دانش از سوی نظام آموزشی ترویج می شود، در نهایت به نظام سیاسی باز میگردد و یک رابطه ی متقابل و دوسویه میان آن دو نظام برقرار است. به همین سبب اگر«دانش مرتبط با قدرت» تولید شده باشد، به بازتولید قدرت میانجامد و در غیر این صورت، نهادهای متولی حکومت را در اعمال قدرت، با ضعف ها و ناکارآمدی های عدیده ای مواجه می سازد. از این رو نظامهای سیاسی همواره در صدد تولید دانشی هستند که به بازتولید قدرت آنها منجر شود. زیرا اهداف نظام سیاسی زمانی محقق خواهد شد که زیربنای آن توسط نظام آموزشی ایجاد شده باشد. در این چارچوب نظام آموزشی علاوه بر اینکه به عنوان پیش شرط تکوین نظام سیاسی عمل می کند، بلکه عنصر تعیین کننده ای در اجرا و تداوم آن نیز به حساب میآید. زیرا برای تکوین و تداوم نظام سیاسی، نباید میان طرز تلقی ها و ارزشهای ملت و اعمال و رفتارهای دولت، فاصله وجود داشته باشد. به نحوی که عدم زمینه سازی نظام سیاسی برای بقاء، موجب بروز بی ثباتی می شود و پیدایش یک بحران کوچک میتواند نظام را با مشکلات عدیده ای مواجه سازد. از این رو نظام آموزشی میتواند با ساماندهی صحیح، بحرانها را به مشارکت سیاسی و نقش حمایتگرانه ی جامعه از نظام سیاسی تغیر دهد. این امر معمولا از طریق رواج دانش خاصی که توسط نظام آموزشی تبین میشود، به گفتمانی مسلط در جامعه مبدل میگردد و با شکل دادن به فرهنگ سیاسی مردم، مشروعیت نظام سیاسی را افزایش می دهد.


مدرسه، جامعه پذیری و باز تولید نظام سیاسی

 

شناخت واقعی هر پدیده نیازمند مطالعه و درک بستر و زیربنای آن است. بالطبع بررسی نقش مدرسه در بازتولید نظام سیاسی در ایران نیز از چنین چارچوبی خارج نیست و برای شناخت و درک نحوه عملکرد آن باید به نخستین تاثیرات مدرسه بر فضای اجتماعی و سیاسی ایران پرداخت. به طور کلی تاریخچه تولید علم و اندیشه ورزی در ایران، به روزگاران کهن بر میگردد و با تاریخ این سرزمین عمیقاً پیوند خورده است؛ به نحوی که طی قرون متمادی گذشته در سرزمین ایران به علم، عالم، دانش و معرفت توجه فراوانی شده است و مراکزی که از کتب و اسناد تاریخی نگهداری می کرده اند، دارای ویژگیهایی بوده اند که امروزه همان ویژگی ها همچنان مورد توجه متخصصان قرار دارند. از جنبه اعتقادی نیز هم در آئین زرتشت و هم در دین اسلام، علم از جایگاه بسیار رفیعی برخوردار بوده است. به همین دلیل ایران از زمانه ای بسیار دور، جامعه ای دانامحور بوده است و مردم عقل جمعی و اجماع را می پسندیدهاند. با این حال در طول تاریخ به دلیل فراز و نشیب های فرهنگی و تاریخی، به نوعی امتناع اندیشه و فقدان رشد علم در ایران بوجود آمده است.
 

نتیجه گیری:

رشدیابی، کمال جویی و شکوفایی قابلیت های انسان تنها در بستر زندگی اجتماعی امکان پذیر است. بخش اعظم زندگی اجتماعی نیز با نظام آموزش و پرورش درگیر است. از این رو در حال حاضر از نظام آموزشی به خصوص مدارس به عنوان فرآیند منظمی یاد میشود که علاوه بر تقویت و گسترش اطلاعات، مهارت و نگرش های دانش آموزان، به طور هدفمندی به انتقال ارزش ها، اصول و اهداف نظام سیاسی نیز می پردازد. در واقع نهادهای آموزشی به خصوص مدارس به عنوان نهادی زیربنایی و شخصیت ساز، از حساسترین و مهمترین دستگاه ها در عرصه بازتولید نظام سیاسی محسوب میشوند. زیرا با توجه به خیل عظیم دانش آموزان به مثابه آینده سازان کشور، هر تغیر و تحولی در آن موجب دگرگونی عمیق در گستره جامعه می شود.ضمن آنکه نباید از یاد برد آموزش و پرورش به عنوان مردمی ترین نهاد دولتی، فصل مشترک مردم با دولت نیز محسوب میشود و میتواند نقش مهمی در فرآیند جامعه پذیری و انتقال ارزشهای نظام سیاسی به جامعه ایفا نماید. از این رو در عصر حاضر، مدرسه با نقش تعیین کننده ای که در تکوین و تنفیذ هویت های جمعی، جنسیتی، گروهی، قومی، ملی و دینی دارد، وظیفه ی انسان پروری و ملت سازی را بر عهده گرفته و تکوین سرمایه های اجتماعی را سرلوحه ی برنامه های خود قرار داده است. در نتیجه مدرسه میتواند با آموزش صحیح و استفاده از روش های خاص، مسائلی از قبیل تربیت شهروند مسئولیت پذیر، افزایش مهارت های زندگی اجتماعی، تقویت اراده جمعی در انجام کار گروهی و... را عملی سازد. در واقع مدارس به عنوان تربیت کنندهی نسلهای آینده باید در مسیر تحول سازنده جامعه فعال تر شوند و بر اساس نیازهای نوپدید ملی و بین المللی، نقش خود را در بازتولید نظام سیاسی ایفا نمایند. با این حال هم اکنون مشکلات ساختاری و محتوای دروس ارایه شده در آموزش و پرورش به خوبی از عهده انتقال ارزش های مورد حمایت نظام جمهوری اسلامی ایران بر نمی آیند و این امر بازتولید نظام سیاسی را با مشکلات متعددی مواجه نموده است. در واقع روش هایی که تاکنون در مدیریت مدارس ایران به کار گرفته شده، در بازتولید نظام سیاسی ناکارآمد بوده است. دلیل اصلی این امر را باید در برنامهریزی و مدیریت غیرعلمی، سیاسی شدن و رقابت احزاب در آموزش و پرورش به جای نگاه کارشناسانه، کمبود توجه به نیروی انسانی، عدم نگاه نظام مند و فقدان ارتباط منسجم بین عناصر مختلف در نظام آموزش و پرورش به همراه بی توجهی به علوم انسانی به مثابه علومی که نقش مهمی در فرآیند جامعه پذیری ایفا میکند، جستجو نمود. بنابراین مشکلات و معضلات فوق باعث شده که نظام آموزشی از کارکرد صحیح خود باز بماند و در بازتولید نظام سیاسی نقش نامناسبی داشته باشد. به نحوی که ادامهی این روند میتواند موجب پدیدار گشتن بحرانهای مشارکت، مشروعیت و هویت در بین جوانان و نسل های آینده کشور گردد. از این رو شناخت فرصت ها، تهدیدها، ضعف ها و قوتهای نظام آموزش و پرورش به همراه تدوین برنامه ی مدون درسی که مسبوق به ملاک ها و موازین تعلیم و تربیتی مورد پذیرش و توافق در جمهوری اسلامی ایران باشد، از جمله مهم ترین ضرورت های نظام جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود. در این راستا نظام جمهوری اسلامی میتواند به تدوین سند رسمی یا فلسفه مدون آموزش و پرورش در ایران مبادرت ورزد. در این سند رسمی یا فلسفه مدون آموزش و پرورش باید مجموعه هدفهایی معین شوند که جهتگیری فرد را در مورد مسایل اساسی معنوی و مادی، فرهنگی، تربیتی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی با نظام حاکم همراه سازند. در واقع نظام سیاسی ایران باید از طریق نظام آموزشی و به خصوص مدارس، فرآیند جامعه پذیری را به نحوه دلخواه و مطلوب، هدایت کند و به بازتولید ارزش ها، اصول و اهداف مورد حمایت خود بپردازد. در این چارچوب سیاست گذران، برنامه ریزان و مجریان باید هدف خود را جامعه پذیری مردم در راستای بازتولید نظام سیاسی قرار دهند. بر این اساس ترویج همبستگی و یکپارچگی اجتماعی، مسئولیت پذیری و وظیفه شناسی، مشارکت عمومی در امور سیاسی و اشاعه بنیانهای مشروعیتزا برای نظام جمهوری اسلامی ایران از جمله مواردی محسوب میشوند که باید سرلوحه ی برنامه ریزی جدید برای مدارس قرار گیرند.
 

فهرست منابع: مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی

الف) منابع فارسی

آزر، ادوارد. ای ( 1379 )امنیت ملی در جهان سوم، ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردی. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
بشیریه، حسین ( 1376 )
جامعه شناسی سیاسی. تهران: نشر نی.
توسلی، غلام عباس ( 1386  )جامعه و آموزش و پرورش. تهران: نشر علم
شارع پور، محمود ( 1385 )جامعه شناسی آموزش و پرورش. تهران: نشر سمت.
 

ب) منابع انگلیسی


Blass, R. (2007). “Schools and Socialization”. Political Culture and
Socialization.4 January
.

Tormey, R. (2006). Social and Political Education in Senior Cycle